من روائع الأغاني الفارسية -سيمُرغ- ترجمة الأستاذ أدهم الغزالي/ تقديم عادل محمد

أقدم للقراء الأعزاء “أوركسترا سيمُرغ” بقيادة المايسترو الإيراني “هومن خلعتبري” وغناء الفنان الإيراني الشاب “همايون شجريان” ابن الفنان الإيراني الكبير محمد رضا شجريان. الزمان والمكان: دار الأوبرا مدينة هيرلين الهولندية، في أكتوبر 2011.
ملحوظة: تم تصحيح الاسمين التاليين: السيمورغ إلى السيمُرغ، وروستام إلى رُستم.
عادل محمد

هومن خلعتبري
هومن خلعتبري

السيمُرغ هو اسم لطائر خرافي تردد ذكره في الأساطير الفارسية وخصوصا في الشاهنامه (كتاب الملوك) لمؤلفه الشاعر الفارسي الكبير أبو القاسم الفردوسي، هذا الطائر الخرافي العظيم الحجم الذي يستطيع أن يحمل جملا أو فيلا على ظهره والتحليق به، تم تقديمه في الشاهنامه كرمز للخير والنجدة، وقد يقابل في الثقافة العربية طائر العنقاء، الاسم مشتق من اللغة البهلوية أو اللغة الفَهلَوِيّة وهي اللغة الفارسية الوسطى (پارسي ميانه).

تقول الأسطورة : زال ابن الملك سام أو سيام، سيولد بشعر أبيض، و سيعتقد أبوه، الملك سام أن هذه علامة للشيطان ونذير شؤم عليه وعلى العائلة، لهذا سيأمر برميه قرب جبل ألبرز، السيمُرغ سيسمع بكاء الطفل المنبوذ وسيأتي لتخليصه، ويأخذه إلى أعلى الجبل حيث يقيم وسيجعل منه رجلا كاملا ذو علم وحكمة، ستدور الأيام ويفكر الأمير زال بالعودة إلى ذويه فيحزن السيمُرغ ويعطيه ريشة ذهبية من ريشاته لكي يحرقها متى احتاج إلى المساعدة، عند عودته إلى دياره سيغرم زال برودابه ابنة الملك مهراب، وسيتزوجها ويلد معها رُستم التي فيما بعد ستصبح بطلة من أبطال الأسطورة الفارسية.

كلمات الأغنية:

نبود ايچ فرزند مر سام را
دلش بود جويا دلارام را
نگاري بد اندر شبستان اوي
ز گلبرگ رخ داشت واز مشک موي
از آن ماهش اميد فرزند بود
که خورشيد چهر و برومند بود
ز سام نريمان همو بار داشت
ز بار گران تنش آزار داشت

ز مادر جدا شد بدآن چند روز
نگاري چو خورشيد گيتي فروز
ز مادر جدا شد بدآن چند روز
نگاري چو خورشيد گيتي فروز

بچهره چنان بود بر سان شيد
وليکن همه موي بودش سپيد

وليکن همه موي بودش سپيد
وليکن همه موي بودش سپيد

کسي سام يل را نيارست گفت
که فرزند پير آمد از خوب جفت

يکي پهلوان بچه شيردل
نمايد بدين کودکي چير دل
تنش نقره پاک و رخ چون بهشت
بر او بر نبيني يک اندام زشت
بر او بر نبيني يک اندام زشت

کسي سام يل را نيارست گفت
کسي سام يل را نيارست گفت
نيارست گفت

که فرزند پير آمد از خوب جفت
که فرزند پير آمد از خوب جفت

*****

فرود آمد از ابر سيمرغ و چنگ
بزد برگرفتش از آن گرم سنگ
ببردش دمان تا به البرز کوه
که بودش در آنجا کنام گروه

فرود آمد از ابر سيمرغ و چنگ
بزد برگرفتش از آن گرم سنگ
ببردش دمان تا به البرز کوه
که بودش در آنجا کنام گروه

نگه کرد سيمرغ با بچگان
بران خرد خون از دو ديده چکان

بران خرد خون از دو ديده چکان

نگه کرد سيمرغ با بچگان
بران خرد خون از دو ديده چکان

شگفتي برو بر فکندند مهر
بماندند خيره بدان خوب چهر

شگفتي برو بر فکندند مهر
بماندند خيره بدان خوب چهر
بماندند خيره بدان خوب چهر

خداوند مهري به سيمرغ داد
خداوند مهري به سيمرغ داد
خداوند مهري به سيمرغ داد

نکرد او بخوردن از آن بچه ياد

چو آن کودک خرد پر مايه گشت
برآن کوه بر روزگاري گذشت
يکي مرد شد چون يکي زاد سرو
برش کوه سيمين ميانش چو غرو

يکي مرد شد چون يکي زاد سرو
برش کوه سيمين ميانش چو غرو

نشانش پراکنده شد در جهان
نشانش پراکنده شد در جهان

بد و نيک هرگز نماند نهان
بد و نيک هرگز نماند نهان

به سام نريمان رسيد آگهي
از آن نيک پي پور با فرهي

به سام نريمان رسيد آگهي
از آن نيک پي پور با فرهي

به سام نريمان رسيد آگهي
از آن نيک پي پور با فرهي

به سام نريمان رسيد آگهي
از آن نيک پي پور با فرهي
———-
رابط الأغنية

أضف تعليقاً

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول الإلزامية مشار إليها بـ *